این داستان را جایی خواندم دیدم مطالب جالب وقابل تاملی دارد و درج آن خالی از لطف نیست:
----------------------------------------
در سفر بودا به دهی زنی مجذوب سخنان او شد و از او خواست تا مهمان وی باشد.
کدخدا به بودا گفت :
«این زن، هرزه است به خانهی او نروید»
بودا به کدخدا گفت :
«یکی از دستانت را به من بده»
کدخدا یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت .
آنگاه بودا گفت :
«حالا کف بزن» کدخدا گفت: « هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند»
بودا پاسخ داد :
هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان نیز هرزه باشند .
مردان و پولهایشان از این زن، زنی هرزه ساختهاند .
به جای نگرانی برای من نگران خودت و مردان دهکده ات باش
---------------------------
براستی چرا همیشه انگشت اتهام را فقط به سوی دیگران نشانه می رویم بدون آنکه کمی بیندیشیم در آن اتهام چقدر سهیم بوده ایم؟؟؟!!!
دقیقا
مثال دیگری از آن مجازاتهای سنگینی است که برای متهمین در کشور ما صورت می گیرد.آیا تا حالا از خودمان پرسیدم چرا!و اینکه جامعه در شکل گیری این افراد چه نقشی داشته؟ آیا احکام صادره بجر ترس در افرادی که ضیمنه انجام آن را دارند کار دیگری انجام میدهد؟
البته شرایط ایجاد جرم رو فراهم میکنه اما لزوما جرم رو ایجاب نمیکنه. ولی دیگه انصافا شریک جرک نباید تبرئه بشه.
من از زنان خیابانی هرگز دفاعی ندارم اما قویا اعتقاد دارم کسانی که با اونها همگام و هم پیمان میشن دست کمی ندارن و همانطور که زن هرزه داریم مرد هرزه هم داریم اما متاسفانه عرف به نفع اونها حکم میده. در پوشش, خنده, نگاه و همه چیز بی انصافی هست.
در جرم و جنایت هم به انواع دیگه همینطوره مثلا کسی که اختلاس کرده اگر نور چشمی باشه تبرئه میشه و اون یکی مجازات!