قاصدک

خوش آمد باد نوروزی به صبح از باغ پیروزی ***************** به بوی دوستان ماند نه بوی بوستان دارد

قاصدک

خوش آمد باد نوروزی به صبح از باغ پیروزی ***************** به بوی دوستان ماند نه بوی بوستان دارد

جُرم خود را بر کسی دیگر مَنِه

وقتی سخن از اجتماع انسانها به میان می آید، قدر مسلم نمی توان از اصل رعایت حقوق دیگران و محترم شمردن حریم آنها چشم پوشی کرد. اما در همین اجتماع گاه افکاری مرسوم و مقبول می شود که خود نافی این اصل مهم است بخصوص اگر منفعت عده ای درهمین افکار مرسوم ومسموم باشد و بتوانند بخوبی آن را ترویج دهند بگونه ای که به مرور زمان آن را به جزئی از ارزش یا فرهنگ غالب اجتماع تبدیل کنند. عده ای از افراد نمی خواهند خود را مسئول مشکلاتی بدانند که برای یک اجتماع ایجاد می کنند و لذا تمایل دارند مشکلات خود را به دیگران فرافکنی کنند و دیگران را ریشه یا مسئول ایجاد مشکل بدانند. اینگونه افراد ممکن است از درک صحیح حقوق اجتماعی یا مسئولیت پذیری عاجز باشند یا اینکه یک ارزش فرهنگی غلط این تفکر را در آنها القا نموده باشد. 

 

 

نمونه ای از این فکر رایج غلط مشکلاتی است که عده ای از جوانان بویژه برخی از آقایان برای خانمهای جوان ایجاد می کنند و وقتی علت را جویا می شوی طرز پوشش یا رفتار طرف مقابل را عامل ایجاد مشکل دانسته و به این ترتیب حداقل در مقابل وجدان یا عرف اجتماع خود را مبرا می سازد. در اینجا بحث جانبداری جنسیتی نیست بلکه هدف اصلی علت یابی، اسیب شناسی و تعمق بیشتر در اینخصوص است.

اما آنچه باعث ایجاد این هرج و مرج و بی مبالاتی این افراد شده تنها تربیت خانوادگی یا خصوصیت شخصی آنها نیست هرچند این عوامل بسیار تعیین کننده اند (چراکه عده ای در شرایط مشابه مرتکب چنین اعمالی نمی شوند) بلکه عامل دیگر نگاه غطلط عرف و اجتماع به این مساله است که در طول تاریخ این فکر مسموم را به خورد این ملت داده اند.

ناگفته نماند قویا معتقدم که اگر رعایت حقوق دیگران از اصول اولیه اجتماع است رعایت قوانین وضعی اجتماع ازسوی تک تک افراد به منظور حفظ اجتماع را نیز از همین اصول اولیه باید دانست لذا منظور من از پوشش یا نحوه حضور زنان، بی بند و باری نیست بلکه قدری از محدودیتها برای هردو جنس زن ومرد لازم است. اما اینکه محدودیتها چنان وضع شود که تنها یک گروه را دربر گیرد و لذا موجبات سو استفاده گروه دیگر را فراهم سازد یک آسیب جدی است که در طول زمان موجب ظلم بسیار می شود.  توجه به حدی از اعتدال و انصاف و درنظر گرفتن حقوق انسانی در وضع قوانین مهم است اما آنچه مهمتر است تفکر حاکم بر جمع است. چه بسا گاهی همین تفکرات مسموم گام را فراتر نهاده و نه تنها سختگیرانه تر از قوانین قضاوت می کند بلکه موجبات تعدد اشتباهات آتی را بیشتر فراهم می سازد. در مثال ذکر شده باوجود قوانینی که مجرمین از این دسته را محکوم می نماید اما گویی تعداد این افراد هرگز کم نمیشود و علت آنهم چیزی جز اعطای حق از جانب اجتماع نیست.

از سوی دیگر مساله قابل بحث، تدقیق در همین تفکر مسموم است. وقتی پسری به هردلیل بی دلیل حقوق اجتماعی خانمی را پایمال کرده و یا مزاحمتی ایجاد می کند, همین فکر مسموم حکم میدهد که تقصیر از خود دختر است چه اگر رعایت محدودیت بیشتری می کرد چنین نمیشد. در خصوص این مطلب هرچند تاحدی با رعایت محدودیت از سوی هردوگروه و تاحد معقول معتقدم اما این تنگ نظری را به دلایلی مردود می دانم:

اولا بسیاری از خانمهایی که رعایت حد بالای از محدودیتها را می نمایند هرچند ممکن است در سایه حمات این تفکر مسموم قرار گرفته وکمتر آزار ببینند اما ایشان نیز خاطرات کمی از اینگونه حق کشی ها ندارند و هرگز برای آنها هم امنیت و احقاق حقی مثال زدنی ایجاد نشده است.

ثانیا اگر مزاحمتها و تجاوزها به دختران بد پوش یا بد رفتار محدود میشد جای تامل بود اما امروزه شاهدیم که بسیاری از کودکان و حتی همجنسهایشان هم در معرض اینگونه خطرات بوده که تعدد آنها این مساله را از حد استثنا و احتمالات جرم معمولی خارج می کند

ثالثا وقتی همین انسانهای عالم واقعی وارد دنیای مجازی می شوند (جایی که نه پوششی دیده می شود نه رفتاری و نه کرداری ... ) حتی اگر رعایت تمام مسائل را بکنید و با مشخصاتی معقول و بدون عکس یا عکس موجه هم وارد شوید آنوقت سیل بیماردلان را خواهید یافت که فقط بدنبال افشای درون بیمار خود هستند و با صدای بلند ندای دون تورا فریاد می زنند که  "ایراد از ناز و اندام تو نبود که مرا خطاکار ساخته بلکه این ذات بد است که نیکو نشود و هردم بدنبال مردم آزاری است. " کافی است برای اثبات این حرف سری به دنیای مجازی و محیطهای چت زده و همچنین کافی است فقط با نام یک دختر لاگین کرده باشید. هرچند در زمان حال گروه اول نیز از قافله عقب نمانده و سعی می کنند بجای ترویج فکر درست، گوی درندگی را از دیگران بربایند و به خیال خام خود حق خود را بستانند واز گروه دیگر عقب نماند و چه بسا عده ای از آقایان هم با این مساله برخورد کرده اند..... اما این مطلب از آن جهت بیشتر شق اول را ریز نگریست که فی الحال رایج تر است و سابقه ای بس طولانی تر دارد.

مولانا در اینخصوص (فرافکنی گناه خویش) چه زیبا گفته اند:


جُرم خود را بر کسی دیگر مَنِه هوش و گوش خود بدین پاداش ده
جُرم برخود نِه که تو خود کاشتی با جزا و عدل حق کن آشتی
رنج را باشد سبب بد کردنی بد ز فعل خود شناس، از بخت، نی
متهم کن نفسِ خود را ای فتا متهم کم کن جزای عدل را
چون بکاری جو نروید غیر جو قرض تو کردی ز که خواهی گرو
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد