قبل از اینکه مطلب این پست رو بنویسم میخوام از دنیای نامحدود مجازی گله کنم که گاهی چنان اختلاطی در مطالب بوجود میاد که کلی زمان باید صرف کنی تا صحت و سقم مطالب رو بفهمی اونم اگر شانس یارت باشه....
مطلبی که گاها با عنوان کفرنامه و از قول دکتر شریعتی در بسیاری از سایتها منتشر شده برای من کمی عجیب بود.. با کمی جستجو متوجه شدم که عده ای از دوستان در بعضی از سایتها تذکر دادند که این مطلب از دکتر شریعتی نیست بلکه شعر از کارو است و مربوط به کتاب شکست سکوت. جای دیگری خوندم که شعر از شریعتیه ولی کارو اون رو ادامه داده... بهرحال من بخاطر جذابیت موضوع این مطلب رو میارم و همینطور جوابیه سهراب سپهری (اگر موثق باشه) . و تحقیق و تفحص درخصوص صحت و سقم مطالب رو میذارم به عهده عزیزان و واگر کسی با ذکر منبع، نویسنده (شاعر) رو معرفی کنه سپاسگزار خواهم بود.
---------------------------------------------------------------------------
شعر از کارو
خدایا کفر نمیگویم،
پریشانم،
چه میخواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایهی دیوار بگشایی
لبت بر کاسهی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرفتر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکهای اینسو و آنسو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر میگویی
نمیگویی؟!
خداوندا!
اگر روزی بشر گردی
ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.
خداوندا تو مسئولی.
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است،
چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است…
------------------------------------------------------------------------------------
جواب سهراب سپهری
ادامه مطلب ...
مطلبی که در این پست آورده ام داستانی است که هرچند از صحت و سقم آن بی خبرم اما از آنجا که حاوی مطالب آموزنده ای بود درج آن را خالی از لطف ندیدم. قضاوت و نتیجه گیری با دوستان عزیز
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یک دختر خانم زیبا خطاب به رئیس شرکت امریکائی ج پ مورگان نامهای بدین مضمون نوشته است:
میخواهم در آنچه اینجا میگویم صادق باشم.من 24 سال دارم. جوان و بسیار زیبا، خوشاندام، خوش هیکل، خوش بیان، دارای تحصیلات آکادمیک و مسلط به چند زبان دنیا هستم. آرزو دارم با مردی با درآمد سالانه 500 هزار دلار یا بیشتر ازدواج کنم. شاید تصور کنید که سطح توقع من بالاست، اما حتی درآمد سالانه یک میلیون دلار در نیویورک هم به طبقه متوسط تعلق دارد چه برسد به 500 هزار دلار. خواست من چندان زیاد نیست. آیا مردی با درآمد سالانه 500 هزار دلاری وجود دارد؟ آیا شما خودتان ازدواج کردهاید؟ سئوال من این است که چه کنم تا با اشخاص ثروتمندی مثل شما ازدواج کنم؟ چند سئوال ساده دارم: 1- پاتوق جوانان مجرد و پولدار کجاست؟ 2- چه گروه سنی از مردان به کار من میآیند؟ 3- معیارهای شما برای انتخاب زن کدامند؟
امضا، خانم زیبا و خوش اندام