قاصدک

خوش آمد باد نوروزی به صبح از باغ پیروزی ***************** به بوی دوستان ماند نه بوی بوستان دارد

قاصدک

خوش آمد باد نوروزی به صبح از باغ پیروزی ***************** به بوی دوستان ماند نه بوی بوستان دارد

نامهربان

هنوز هم وقتی بیاد می آورم از خودم خجالت میکشم. بینوا توقع زیادی نداشت....

 

کارتم را زدم و پولم را از دستگاه عابر بانک گرفتم و به سمت خط عابر پیاده راه افتادم که صدایی از پشت مرا متوجه خود کرد. خانمی میان سال با ظاهری در حد متوسط. مانتو مقنعه و شلوار کاملا مشکی. خانم موجهی بنظر می رسید. تقاضای پول کرد و گفت که کیفش را در منزل جا گذاشته. برای لحظه ای بیاد آوردم که چقدر این روزها حرف و حدیث کلاه بردارانی که با عناوین در راه مانده و مریض و... از مردم پول می گیرند، روی زبانها می چرخد و باز بیاد آوردم جوانی را که سال قبل عنوان میکرد دانشجوست و کیفش را زده اند و پول اتوبوس برای برگشت می خواست از یکی گرفت و باز سراغ دیگری رفت.... نمیدانم چرا همه این افکار مزاحم درست لحظه ای که نباید، به مغزم هجوم آورد و مانع از کمکی کوچک!  شد.  شاید که او نیاز داشت... از او جدا شدم بدون اینکه حرفی بزنم اما او را زیر نظر گرفتم. سراغ خانم دیگری رفت .. همان لحظه پشیمان شدم کمی درنگ کردم تا در ادامه مسیرش دوباره به من نزدیک شود و به او کمک کنم اما متاسفانه به دنبال آن خانم دیگر..مسیرشان عوض شد. و تا جایی که دیدم همچنان برای او توضیح می داد که کمکی بگیرد که ظاهر امر نشان میداد از کمک ایشان هم خبری نبود....

از آن روز  از فکر آن خانم بیرون نرفتم و بسیار از کارم پشیمان شدم. این منم که همیشه دوست داشتم وضعیت مالی ام اجازه می داد به نیازمندان کمک کنم اما وقتی درحد خودم کمکی درخواست شد به راحتی دریغ کردم  هرچند همیشه اینگونه رفتار نمی کنم ولی خاطره آن روز مرا بسیار آزرد . شاید آن خانم هم راستش را به من نمی گفت ولی من نباید قضاوت می کردم. همین که یک زن برای دریافت کمک راهی خیابان می شود و چشم امیدش به دستان افرادی چون من است.. باعث شرمساری است و من عمیقا از خودم خجالت می کشم...

بازهم موقعیتی از دست رفت.. , و من به خودم اعتراض دارم

 

نظرات 2 + ارسال نظر
کاروان یکشنبه 29 دی‌ماه سال 1392 ساعت 05:27 ب.ظ http://ranginak.blogsky.com

سلام
ماجرایی تکراری برای همه ما .
موردی که بارها برای شخص من هم اتفاق افتاده.
راست است که ما نباید پیشداوری کنیم و در حدی نیستیم که بندگان خدا را قضاوت کنیم و این نیز راست است که : تو نیکی میکن و ...
اما به قول خودتون آنقدر کلاهبرداران و باندهای سازمان یافته هستند که با این سبک از دزدی ! پولهای کلان انباشته کرده اند ، که آدم دیگر نمیداند چه کسی راست میگوید و چه کسی دروغ . بعضی وقتها همین دلسوزیهای ما باعث ترویج تکدی گری می شود
به قول شما وقتی کمک نمیکنی بعدا دچار عذاب وجدان میشوی
وقتی هم کمک میکنی و بعدا میبینی چه کلاهی سر مبارکت رفته باز هم ناراحت میشوی
شاید اگر استغفرالله ، زبانم لال ، گوش شیطان کر دستگاههای ذیربط اندکی به وظایف خود عمل میکردند و سر و سامانی به گدایان واقعی و کلاهبرداران میدادند این جنگ اعصاب و وجدان برای ما درست نمیشد .
گاهی مجبوری کمی بی رحم باشی و دلت را خوش کنی به اینکه شاید همین پیرزن برای شوهر معتادش گدایی میکند
موفق باشید و کمی بیخیال

سلام بر کاروان عزیز
حق با شماست ولی شاید بهتر است دست یک زن یا کودک را خالی نگذاریم تا اینکه با حدس و گمان قضاوت کنیم. صد البته افرادی که ظاهرشان حکایت از اعتیاد دارند و جوانان کاملا سالم را مستحق کمک نمیدانم. ولی شاید زنان و کودکان قصه متفاوتی دارند... فقط خداوند عالم به امور است

کاروان سه‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:32 ق.ظ http://ranginak.blogsky.com

سلام
فرمایش شما کاملا صحیح است
با وجود اینکه وجود دارند باندهایی که نوزادانی را اجاره میکنند و در آغوش زنان گذاشته و از همین نقطه ضعف احساسی ما استفاده میکنند
اما طبق فرمایش شما : الله اعلم
پاینده باشید

سلام و عرض ادب
ممنون از اظهار نظر سازنده شما
شاد باشید و دیگران را شاد کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد