مهربانم
زندگی یک مسیر قابل پیش بینی نبود که عکس العملی فکرشده و برنامه ریزی شده به رویدادهایش داشته باشیم و شاید هم اصلا همینش خوب است که مرموز و غیرقابل پیش بینی باشد. اما آنچه در آن زیباست وجود توست. خوبیهای تو و دستهای مهربان تو. حالا بیشتر از قبل می دانم که تو همانی که من می خواستم. مردی با دستان نیرومند و مهربان. من از این به بعد بیشتر به این دستها احتیاج دارم. مردکه توباشی زن بودن خوب است. من که در این وانفسا از هزاران آزادی و رهایی بخاطر زن بودن محروم بودم و در قبال مسئولیتی سنگین، حقوقی ناچیز داشتم و کم کم داشتم به ظلم و جور زمین و زمان و انسان در حق زن معتقد می شدم که تواز راه رسیدی. حالا در کنار تو میل به زن ماندن در من بیدارتر شده است. تو هم یک انسانی با هزاران پیچیدگی. اما من همین تو را دوست دارم همین دستها و همین صورت و همین پیچیدگی هایی که گاهی فکر می کنم سالهاست میشناسمش و گاهی هم فکر می کنم چیز جدیدی از وجودت کشف کردم. تو برای من قصه ای هزار تو و شناخته اما ناشناخته هستی. وقتی به تو فکر می کنم چیزی شبیه عطر یاس و نرگس در دالان مغز و مشامم می پیچد. انگار یک سرخوشی بی پایان مرا در آغوشش می کشد. من تو را حسابی نفس می کشم.
اما عزیزم زندگی همه جایش هم به همین قشنگی نیست. یک وقتهایی تو از من یا من از تو مکدر می شویم آنوقت است که وقتی فکرت به ذهنم می رسد خبری از عطر یاس ونرگس نیست یک بغض از گلویم تیری به مغزم رها می کند و تیری هم به چشمم. انوقت است که فکر می کنم دنیا دیگر به چشمم زیبا نیست. ولی هیچ می دانی همین هم زیباست؟!چون معنایش این است که همه چیز درکنار تو زیباست و بدون تو نه عطر یاسی و نه عطر نرگسی و نه روی خوش زندگی به چشم و ذهنم راه پیدا نمی کنند با اینکه وجود دارند. این یعنی وجودی بزرگتر از آنها بنام تو در من رخنه کرده. این یعنی تو نیمه من نیستی تمام منی. تو منی و من تو. چه خوب با هم جفت و همراه شدیم. من حتی وقتی دلخورم بازهم وجودت را حس می کنم بازهم بدنبالت می گردم بازهم دلم تو را می خواهد و آنوقت که دوباره همه چیز خوب می شود و کدورت برطرف می شود و برق چشمانت به چشمانم می تابد، بازهم تو را در خودم میبینم اما این بار تو را و عطر گل و بوی زندگی و سرخوشی زنانگیم همه را باهم حس می کنم و سرمست و سرشاز از زندگی می شوم. با من باش تا همیشه؛ چون تو دیگر از آن خودت نیستی. تو منی؛ و من از این به بعد بیشتر به دستها و قلب مهربانت احتیاج دارم.
محبوب
سرانجام در تاریخ 23 تیرماه 1394 توافق ایران و گروه 1+5 (آمریکا، چین، روسیه، فرانسه، انگلیس، آلمان) یعد از 12 سال مذاکره در وین نهایی شد و در 22 ماده و 100 صفحه ارائه گردید. به امید فردایی روشن تر و پر از صلح و تعامل....
ایران و کشورهای عضو گروه 1+5 (چین، روسیه، فرانسه، آمریکا، انگلیس وآلمان) در چارچوب عناصر مندرج در برنامه اقدام مشترک مورخ 24 نوامبر 2013 (توافق ژنو) و متعاقب فرایند طولانی مذاکراتی پیچیده و طولانی در ابعاد فنی، حقوقی و سیاسی، به مجموعه ای از راه حل های لازم جهت نیل به برنامه جامع اقدام مشترک در شهر لوزان در تاریخ 2 مارس 2015 (13فروردین 1394) سویس دست یافتند.
دو شب قبل شاهد دو اتفاق زیبا و دو گوهر نایاب بودم.
داستان اول- اعتمادی زیبا: برای انجام کاری بیرون از خانه بودم کفشهای بچه گانه یک مغازه توجهم را جلب کرد و یک جفت کفش را برای خواهر زاده عزیزم انتخاب کردم اما وقتی کارت کشیدم کارت را نخواند (با اینکه چند دقیقه قبل از همان کارت استفاده کرده بودم) به مغازه دیگر رفتیم بازهم موفق نشدیم به عابر بانکی در همان نزدیکی مراجعه کردم بازهم موفق به دریافت وجه نشدم. برای عذرخواهی و انصراف از خرید به مغازه برگشتم فروشنده با روی گشاده خواستند دوباره کارت را امتحان کنند اما بازهم نشد... خواستم خداحافظی کنم که جعبه کفش را به من دادند گفتند ببر و بعدا پولش را بیاور.. و من در کمال تعجب و البته با رویی گشاده و قلبی خاضع از این اعتماد، قبول نکردم و گفتم خوب همان روز که برای پرداخت پول می آیم کفش را هم می برم... با اصرار خواستند کفش را ببرم و امتناع من هیچ اثری نداشت با تشکر و قدردانی فراوان درخواست کردم لااقل شماره کارت بانکیشان را به من بدهند تا در اولین فرصت پرداخت کنم و ایشان بالاخره قبول کردند و من فردای آن روز وجه را انتقال دادم.
ادامه مطلب ...